کد مطلب:328034 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:333

آیات 283- 282 بقره
یایها الذ ین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاكتبوه و لیكتب بینكم كاتب بالعدل و لایاب كاتب ان یكتب كما علمه اللّه فلیكتب و لیملل الّذی علیه الحق و لیتق الله ربه و لا یبخس منه شیا فان كان الّذی علیه الحق سفیها او ضعیفا او لا یستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه بالعدل و استشهدوا شهیدین من رجالكم فان لم یكونا رجلین فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احدئهما فتذكر احدئهما الاخری و لا یاب الشهداء اذا ما دعوا و لا تسموا ان تكتبوه صغیرا او كبیرا الی اجله ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشهده و ادنی الا ترتابوا الا ان تكون تجرة حاضرة تدیرونها بینكم فلیس علیكم جناح الاتكتبوها و اشهدوا اذا تبایعتم و لایضار كاتب و لا شهید وان تفعلوا فانه فسوق بكم و اتقوا اللّه و یعلمكم اللّه و اللّه بكل شی ء علیم .(282) و ان كنتم علی سفر و لم تجدوا كاتبا فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضا فلیود الذی اوتمن امنته و لیتق اللّه ربه و لا تكتموا الشهادة و من یكتمها فانه آثم قلبه والله و بما تعملون علیم .(283)





ترجمه آیات

شما ای كسانی كه ایمان آورده اید هر گاه به یكدیگر وامی تا مدت معینی دادید آنرا بنویسید، نویسنده ای در بین شما آن را به درستی بنویسد، و هیچ نویسنده ای نباید از آنچه خدایش آموخته دریغ كند، پس حتما بنویسید، و باید كسی كه حق به عهده او است و بدهكار است ، املا كند،(نه طلبكار)، و باید كه از خدا و پروردگارش بترسد، و چیزی كم نكند و اگر بدهكار سفیه و یا دیوانه است ، و نمی تواند بنویسد سرپرستش به درستی بنویسد، و دو گواه از مردان و آشنایان به گواهی بگیرید، و اگر به دو مرد دسترسی نبود، یك مرد و دو زن از گواهانی كه خود شما دیانت و تقوایشان را می پسندید، تا اگر یكی از آن دو یادش رفت دیگری به یاد او بیاورد، و گواهان هر وقت به گواهی دعوت شدند نباید امتناع ورزند و از نوشتن وام چه به مدت اندك و چه بسیار، ملول نشوید، كه این نزد خدا درست تر و برای گواهی دادن استوارتر، و برای تردید نكردن شما مناسب تر است ، مگر آنكه معامله ای نقدی باشد، كه ما بین خودتان انجام می دهید، پس در ننوشتن آن حرجی بر شما نیست ، و چون معامله ای كردید گواه گیرید، و نباید نویسنده و گواه را زیان برسانید، و اگر رساندید، ضرری به خودتان است ، از خدا بترسید خدا شما را تعلیم می دهد، كه او به همه چیز دانا است .(282)

و اگر در سفر بودید و نویسنده ای نیافتید، باید گروی گرفته شود، و اگر بعضی از شما بعضی دیگر را امین شمرد، امانت دار باید امانت او را بدهد، و از خدا و پروردگار خویش بترسد، و زنهار! نباید گواهی را كتمان كنید، و با اینكه دیده اید، بگوئید: ندیده ام ، كه هر كس شهادت را كتمان كند دلش گنهكار است ، و خدا به آنچه می كنید دانا است (283)

بیان آیات

بیان و توضیح دو آیه شریفه مربوط به احكام قرض و رهن





یاایها الذین آمنوا اذا تداینتم ...





كلمه (تداین ) كه مصدر (تداینتم ) است به معنای قرض دادن و قرض گرفتن است ، و كلمه املال و كلمه املاء هر دو به معنای این است كه شما بگوئید و دیگری بنویسد، و كلمه بخس به معنای كم گذاشتن و حیف و میل كردن مال مردم است ، و كلمه (سامة ) كه مصدر (تساموا) است به معنای خسته شدن است ، و كلمه (مضاره ) كه مصدر (لا یضار) است به معنای ضرر زدن طرفین ی است كه هم در مورد دو نفر استعمال می شود، و هم در مورد جمعیت ، و كلمه (فسوق ) به معنای خارج شدن از اطاعت است ، و كلمه (رهان ) به معنای مالی است كه به گرو گیرند، و به جای آن ، كلمه (رهن ) (به ضمه راء و ضمه هاء) نیز قرائت شده ، و (رهن ) جمع (رهن ) است كه آن نیز به معنای مالی است كه به گرو گیرند.

و در جمله : (فان كان الّذی علیه الحق سفیها) می توانست بفرماید: (فان كان سفیها)، چون ضمیر (كان ) به (الّذی علیه الحق ) كه در سابق آمده بود بر می گشت ، و حاجت به تكرار آن نبود، و اگر آن را تكرار كرده برای این بوده كه اشتباهی پیش نیاید، و كسی خیال نكند مرجع ضمیر، كلمه كاتب است ، كه آن نیز در سابق ذكر شده بود.

و ضمیر (هو) كه در جمله (ان یمل هو) آشكارا آمده ، با اینكه ممكن بود مستتر و در تقدیر بیاید، یعنی بفرماید: (ان یمل )، برای این است كه ولی سفیه و دیوانه و بی سواد را با خود آنان در املا شركت دهد، چون این فرضیه با دو فرضیه قبلی فرق دارد، در آن دو فرض بدهكار خودش مستقلا مسؤ ول بود، و اما در این صورت بدهكار با سرپرستش در عمل شریك است ، پس گویا فرموده است : هر قدر از عمل املا را می تواند انجام بدهد، و آنچه را نمی تواند بر ولی او است كه انجام دهد.

در جمله :(ان تضل احدیهما) كلمه (حذر - مبادا) در تقدیر است ، و معنایش این است كه : (تا مبادا یكی از آندو فراموش كند)، و در جمله (احدیهما الاخری )، دوباره كلمه (احدیهما) ذكر شده ، و این به آن جهت است كه معنای آن در دو مورد مختلف است :

منظور از اولی یكی از آن دو نفر است ، بدون تعیین ، و منظور از دومی یكی از آن دو نفر است بعد از فراموش كردن دیگری ، و یا به عبارت دیگر آن كسی است كه فراموش نكرده ، پس معنای این كلمه در دو مورد مختلف است ، و گرنه دومی را ذكر نمی كرد و به ضمیر آن اكتفا می نمود.

استفاده نادرستی كه از جمله (اتقوالله و یعلم كم الله )شده است

و منظور از كلمه : (و اتقوا) این است كه مسلمانان از خدا بترسند و اوامر و نواهی ذكر شده در این آیه را به كار ببندند، و اما جمله : (و یعلمكم اللّه و اللّه بكل شی ء علیم ) كلامی است نو، كه در مقام منت نهادن ذكر شده ، همچنانكه در آیه ارث منت نهاده می فرماید: (یبین اللّه لكم ان تضلوا) پس مراد از جمله مورد بحث ، منت نهادن بر مردم در مقابل این نعمت است كه شرایع دین و مسائل حلال و حرام را برای آنان بیان فرموده .

و اینكه بعضی گفته اند: جمله (واتقوا اللّه ) و (یعلمكم اللّه ) دلالت دارد بر اینكه تقوا سبب تعلیم الهی است ، درست نیست ، برای اینكه هر چند مطلب صحیح است ، و به حكم كتاب و سنت ، تقوا سبب تعلیم الهی است ، اما آیه مورد بحث در صدد بیان این جهت نیست ،

برای اینكه واو عطفی كه بر سر آن آمده ، نمی گذارد آیه چنین دلالتی داشته باشد، علاوه بر اینكه این معنا با سیاق آیه و ارتباط ذیل آن با صدرش سازگار نیست .

مؤ ید گفتار ما این است كه كلمه (اللّه ) دو بار تكرار شده ، و اگر جمله مورد بحث ، كلامی جدید نبود حاجت به تكرار كلمه (الله ) بود، بلكه سیاق و سبك كلام اقتضا می كرد بفرماید: (و اتقوا اللّه یعلمكم - از خدا بترسید تا تعلیمتان دهد) پس می بینیم اسم (اللّه ) را دو بار آورده ، برای اینكه در دو كلام مستقل می باشد، و برای بار سوم نیز ذكر كرده تا علت را برساند، و بفهماند خدا كه شما را تعلیم می دهد به این جهت است كه او به هر چیزی دانا است ، و اگر او به هر چیزی دانا است ، برای این است كه اللّه است .

این را هم باید دانست كه این دو آیه دلالت دارند بر قریب بیست حكم از اصول احكام قرض و رهن و غیر آن دو، و اخبار درباره این احكام و متعلقات آن بسیار زیاد است ، و چون بحث درباره آنها مربوط به علم فقه بود، ما از بحث در آنها صرفنظر كردیم ، كسانی كه مایل باشند به آن مسائل آگاهی یابند می تانند به كتب فقه مراجعه نمایند.